English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2031 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hansardize U متوجه مذاکرات جلسه پیش خودش کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
collective bargaining U مذاکرات دسته جمعی مذاکرات بین موسسات متشکل از کارگران و کارفرمایان برای بهبود کار
be your own worst enemy <idiom> U از ماست که بر ماست [کسی که به دست خودش برای خودش دردسر می تراشد.]
sederunt U جلسه روحانیان کلیسا اعضای جلسه روحانی شورای روحانی
lend U متوجه کردن
to waken U متوجه کردن
lends U متوجه کردن
point U به سمت متوجه کردن
to point to something U به چیزی متوجه کردن
for two weeks U جلسه دوهفته پس افتاد جلسه را به دوهفته بعدموکول کردند
point U اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
To bring something to someones notice . Make someone sit up and take notice . U کسی را متوجه چیزی کردن
animadvert U اعتراض کردن متوجه شدن
diverted U متوجه کردن معطوف داشتن
diverts U متوجه کردن معطوف داشتن
divert U متوجه کردن معطوف داشتن
count out of the house U مذاکرات را به علت فقدان حدنصاب قطع کردن
to hold a meeting U جلسه منعقد کردن
to hold a session U جلسه منعقد کردن
to pull any one's sleeve U کسیرا متوجه سخن خود کردن
to pull any one by the sleeve U کسیرا متوجه سخن خود کردن
he pays his own money U نه اینکه از پول خودش یا پول خودش رامیدهد
open the meeting U رسمیت جلسه را اعلام کردن
to sit U درباره موضوعی جلسه کردن
briefings U جلسه توجیهی خلاصه کردن دستورات و گزارشات
briefing U جلسه توجیهی خلاصه کردن دستورات و گزارشات
convoke U برای تشکیل جلسه وشورایاکمیسیون دعوت کردن
To conduct a meeting in an orderly manner. U جلسه ای رابا نظم وتر تیب اداره کردن
to call a meeting of the board of directors U برای شرکت در جلسه هیئت مدیره احضار کردن
to p off an awkward situation U حواس خود را از کیفیت بدی منحرف و به چیز دیگری متوجه کردن
to bring somebody into line U زور کردن کسی که خودش را [به دیگران] وفق بدهد یا هم معیار بشود
answers U سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
privacy U حق یک شخص برای کسترش دادن یا محدود کردن دستیابی به داده مربوط به خودش
answering U سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
striking off the roll U اسم یک solicitor را به تقاضای خودش یا بعلت ارتکاب خطا از لیست وکلاحذف کردن
answer U سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
answered U سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
self compiling compiler U کامپایلری که به زبان اصلی خودش نوشته شده و قابلیت کامپایل کردن خود را نیز دارد
walkthrough U جلسه بررسی که در ان یک مرحله از توسعه سیستم یابرنامه برای معرفی کردن خطاها مرور میشود
pourparler U جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparley U جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparlers U مذاکرات
dealings U مذاکرات
goings-on U مذاکرات
progress of negotiations U پیشرفت مذاکرات
negotiation result U پی آمد مذاکرات
negotiation outcome U پی آمد مذاکرات
result of the negotiations U پی آمد مذاکرات
minutes U خلاصه مذاکرات
negotiation U معاوضه مذاکرات
transactions U شرح مذاکرات
negotiations U معاوضه مذاکرات
break down of negotiation U تفکیک مذاکرات
proceedings U شرح مذاکرات
negotiation result U عاقبت مذاکرات
transaction U خلاصه مذاکرات
process of negotiations U روند مذاکرات
result of the negotiations U نتیجه مذاکرات
failure of negotiations U شکست مذاکرات
round of negotiations U دور مذاکرات
negotiator U سرپرست مذاکرات
chief negotiator U سرپرست مذاکرات
negotiation outcome U نتیجه مذاکرات
record U صورت مذاکرات
negotiation outcome U عاقبت مذاکرات
result of the negotiations U عاقبت مذاکرات
negotiation result U حاصل مذاکرات
negotiation outcome U حاصل مذاکرات
result of the negotiations U حاصل مذاکرات
negotiation result U نتیجه مذاکرات
negotiation round U دور مذاکرات
leader of the negotiations U سرپرست مذاکرات
hansard U مذاکرات رسمی
peace negotiation U مذاکرات صلح
cloture U کفایت مذاکرات
proceedings of the parliament U مذاکرات مجلس
peace negotiations U مذاکرات صلح
preliminary negotiations U مذاکرات مقدماتی
proceed with deliberations U شروع مذاکرات
minute U خلاصه مذاکرات
debated U مذاکرات پارلمانی منازعه
debates U مذاکرات پارلمانی منازعه
closure U رای کفایت مذاکرات
closures U رای کفایت مذاکرات
In the course of the discussions. U درطی مذاکرات ومباحثات
parliamentary discussions U گفتگوها یا مذاکرات مجلس
opening of negotiations U افتتاح مذاکرات [معاملات]
proceeding U پیشرفت خلاصه مذاکرات
course of dealing U دوره مذاکرات خرید
debating U مذاکرات پارلمانی منازعه
debate U مذاکرات پارلمانی منازعه
tenty U متوجه
regardful U متوجه
overhanging U متوجه
on ones guard U متوجه
attentive U متوجه
advertent U متوجه
heedful U متوجه
herself U خودش
himself U خودش
itself U خودش
The negotiations were successful ( inconclusive ) . U مذاکرات به نتیجه رسید ( نرسید )
cloture U رای به کفایت مذاکرات دادن
quorum U اکثریت لازم برای مذاکرات
directed U متوجه ساختن
direct U متوجه ساختن
directs U متوجه ساختن
lend U متوجه شدن
lends U متوجه شدن
Be carful . U متوجه باش
finical U متوجه جزئیات
tendentious U متمایل متوجه
point U متوجه ساختن
wistful U متوجه ارزومند
particular redemption U متوجه فقره
theocentric U متوجه بخدا
presentient U قبلا متوجه
see-through U متوجه شدن
see through U متوجه شدن
heliotropic U متوجه پرتوافتاب
to his own profit U بفایده خودش
in his own similitude U مانند خودش
in his own similitude U بصورت خودش
in his own hand writing U بخط خودش
on/upon one's head <idiom> U برای خودش
number one <idiom> U برای دل خودش
it tells its own tale U از خودش پیداست
in his own name U بخاطر خودش
herself U خود ان زن خودش را
in his own name U به اسم خودش
tamper U مذاکرات پنهانی وزیر جلی داشتن
collective bargaining U مذاکرات دسته جمعی کارمندان با کارفرما
put the question U مذاکرات را کافی دانستن ورای گرفتن
self centered U متوجه نفس خود
I see now . I got it now . I understand now. U حالافهمیدم ( متوجه شدم )
otherworldly U متوجه دنیای دیگر
see the light <idiom> U متوجه اشتباه شدن
It dawned on me. U بعدش من متوجه شدم.
he aimed it at me U سخنش متوجه من بود
reentrant U متوجه بسمت داخل
earthbound U متوجه بسوی زمین
He is attentive to his work . U متوجه کارش است
to not be [any] the wiser <idiom> U باز هم متوجه نشدن
Oh, I see! U آه، الان متوجه شدم!
Now I understand! U حالا متوجه شدم!
It has come to my notice that… U اخیرا"متوجه شده ام که ...
I am beginning to realize ( understand ) . U کم کم دارم متوجه می شوم
I am sorry, I don't understand. متاسفم، من متوجه نمیشوم.
acroscopic U متوجه به بالا صعودی
session U جلسه
sessions U جلسه
sittings U جلسه
meet U : جلسه
meetings U جلسه
meeting U جلسه
sitting U جلسه
seance U جلسه
meets U : جلسه
She considers herself to be the mastermind. She thimks she knows it all. U خودش را عقل کل می داند
his hat cover his fanily U خودش است و کلاهش
She pressed the child to her side. U بچه را به خودش چسباند
There he is in the flesh. there he is as large as life. U خودش حی وحاضر است
He has got too big for his boots . He tends to swagger . It has gone to his head . U خودش را گه کرده است
He is behind it . He is at the bottom of it. U زیر سر خودش است
he pays his own money U پولش را خودش میدهد
vicarious saccifice U خودش به جای دیگران
He shot himself. U او به خودش شلیک کرد.
Hear it in his own words. U از زبان خودش بشنوید
his own car [car of his own] U خودروی خودش [مرد]
It is her all right. U خود خودش است
closures U رای کفایت مذاکرات عمل محصور شدن
closure U رای کفایت مذاکرات عمل محصور شدن
I am concentrating on my studies . U افکارم متوجه مطالعاتم است
She is not mindful of her social position ( status ) . U متوجه موقعیت اجتماعی اش نیست
falloff U متوجه بودن منحرف شدن
great dangers impend over us U خطرهای بزرگی متوجه ما هستند
great dangers overhang us U خطرهای بزرگی متوجه ما است
Be carful of your health . U متوجه ( مواظب ) سلامتت باش
order of the day U دستور جلسه
chairpersons U رئیس جلسه
chairmen U رئیس جلسه
chairperson U رئیس جلسه
meetings U انجمن جلسه
in the meeting of d may U در جلسه سوم می
reunions U تجدید جلسه
chairman U رئیس جلسه
reunion U تجدید جلسه
nonresident U غیرحاضر در جلسه
general meeting U جلسه عمومی
minute U صورت جلسه
agenda U دستور جلسه
public session U جلسه علنی
minutes U صورت جلسه
special session U جلسه مخصوص
agendas U دستور جلسه
meeting U انجمن جلسه
court session U جلسه دادگاه
The letter is in his own handwriting . U نامه بخط خودش است
He fabcies himself as a writer (author). U به خیال خودش نویسنده است
She is the center of attraction . U آن زن همه را بسوی خودش می کشد
all his g.are swans U غازهای خودش همه غوهستند
Recent search history Forum search
1Potential
3Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com